چالش بزرگ کیروش برای جانشینی سردار
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۷۳۱۶۹
غیبت احتمالی سردار آزمون در جام جهانی باعث شده نام گزینههای مختلفی برای جانشینی او مطرح شود.
مصدومیت سردار آزمون در جریان دیدار بایر لورکوزن و پورتو شوک بزرگی به تیم ملی ایران بود و حالا کارلوس کیروش در فاصله کمتر از دو ماه تا جام جهانی باید به فکر گزینههای جانشین برای ستاره ایرانی خود باشد. آزمون در دوره قبلی حضور کارلوس کیروش یکی از بازیکنان مورد علاقهاش بود و سرمربی پرتغالی حتی وقتی سردار از تیم ملی خداحافظی کرد هم حامی او بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
البته غیبت سردار آزمون در جام جهانی هنوز قطعی نیست. دوره نقاهت او که از ناحیه ماهیچه دوقلوی پا دچار آسیبدیدگی شده بین ۶ تا ۸ مصدوم خواهد بود و شماره ۲۰ تیم ملی اواخر آبانماه میتواند به میدان برود. با این وجود سردار با توجه به دوری نسبتا طولانیمدت بعید است آمادگی صد درصد برای بازی در تورنمنت مهمی چون جام جهانی را داشته باشد و حداقل میتوان گفت او بازی اول تیم ملی مقابل انگلیس را از دست خواهد داد.
در این بین اضافه شدن تعداد بازیکنان حاضر در لیست تیمهای ملی از ۲۳ به ۲۶ نفر شانس سردار را برای حضور در تیم ملی بالا میبرد و شاید کیروش تصمیم بگیرد مهاجم محبوبش را به قطر ببرد و در صورت آمادگی از او استفاده کند. سرمربی پرتغالی در جام جهانی ۲۰۱۸ هم چنین تصمیمی را برای اشکان دژاگه گرفت. کیروش با وجود مصدومیت دژاگه در آستانه جام جهانی را با خود به روسیه برد ولی شرایط هافبک تیم ملی طوری نبود که به میدان برود.
پیش از مصدومیت سردار صحبت از این بود که کیروش تصمیم دارد از بین او و مهدی طارمی از یک نفر در ترکیب تیم ملی استفاده کند و با توجه به این اتفاق حالا طارمی شانس اول حضور در نوک خط حمله تیم ملی است و ابهامی از این بابت وجود ندارد. کریم انصاریفرد هم دیگر مهاجم حاضر در فهرست خواهد بود و کیروش احتمالا یک گزینه سوم هم در لیستش قرار دهد. اگر الهیار صیادمنش دچار مصدومیت نمیشد احتمالا سرمربی پرتغالی او را با خود به قطر میبرد اما مهاجم جوان هالسیتی هم شانس زیادی برای حضور در تیم ملی ندارد و کیروش باید از بین دیگر نفرات مهاجم خود را پیدا کند.
علی علیپور، شهریار مغانلو، شهاب زاهدی، محمد محبی و مهدی قایدی در حال حاضر جدیترین شانسهای قرار گرفتن در لیست تیم ملی هستند . اگر کیروش بخواهد یک مهاجم شماره ۹ کلاسیک به لیست خود اضافه کند، علیپور، مغانلو و زاهدی گزینههای اصلی خواهند بود اما مشکل اصلی اینجاست که از بین این سه نفر فقط زاهدی در پوشکاش شرایط خوبی دارد و دو نفر دیگر در افت به سر میبرند. علیپور که ابتدای فصل به تیم بالانشین ژیلویسنته منتقل شده پس از گلزنی در هفته اول لیگ پرتغال دیگر موفق به گلزنی نشده و در این فصل مجموعا ۹۷ دقیقه به میدان رفته است. البته او در مقطعی مصدومیت هم داشت ولی کیروش قبلا هم نشان داده بود علاقه چندانی به سبک بازی علیپور ندارد و وقتی او در پرسپولیس گلزنی میکرد هم هرگز مورد توجه سرمربی پرتغالی قرار نداشت. شهریار مغانلو، مهاجم بلندقامت سپاهان با توجه به فیزیکی که دارد میتوانست در لیست تیم ملی حضور یابد اما او هم فصل جدید را خوب شروع نکرده و در ۸ هفته ابتدایی لیگ فقط یک گل به ثمر رسانده است. مغانلو در بین ۱۶ بازیکن لیگ برتری که اخیرا از سوی کیروش دعوت شدند هم حضور نداشت.
محمد محبی و مهدی قایدی، دو وینگر بوشهری استقلال هم دو بازیکن دیگری هستند که با مصدومیت سردار ممکن است مورد توجه کیروش قرار بگیرند. مهدی قایدی در زمان استراماچونی به عنوان مهاجم سایه نمایشهای درخشانی داشت ولی این روزها او هم از فرم مطلوب دور شده و کیروش با وحود تمجیدهای قبلی از او برای مینیکمپ اخیر دعوت نکرد. برخلاف قایدی اما محمد محبی این روزها به شدت آماده است و در سه هفته اخیر برای استقلال گلزنی کرده است. محبی در لیست آخر متشکل از بازیکنان لیگ برتری هم حضور داشت و اگر به روند فعلیاش ادامه دهد، شانس زیادی برای جلب نظر سرمربی تیم ملی دارد.
با وجود تمام این پیشبینیها اما هنوز هیچ چیز قطعی نیست. کیروش در دو جام جهانی قبلی با تصمیمات خود همگان را سورپرایز کرد و بعید نیست این دوره هم در آخرین روزها دست به کارهای عجیبی بزند. او در جام جهانی ۲۰۱۴ خلعتبری را با وجود حضور در تمامی اردوها خط زد و علیرضا حقیقی را به شکلی ناگهانی در ترکیب اصلی قرار داد. در جام جهانی ۲۰۱۸ هم خط خوردن نفراتی چون سیدجلال حسینی، کاوه رضایی و وریا غفوری در کنار حضور روزبه چشمی و مجید حسینی در ترکیب اصلی تصمیماتی بود که هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند.
سپهر ستاری
خبرآنلاین
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: سرمربی پرتغالی جام جهانی کی روش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۷۳۱۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک جنگ سرد جدید؟ جنگ جهانی سوم؟ / چگونه می توانیم در این «عصر سردرگمی» حرکت کنیم؟
فرارو- تیموتی گارتون اش، مورخ، نویسنده و مفسر بریتانیایی است. او استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد است. بخش عمدهای از آثار "تیموتی گارتون اش" مربوط به اواخر تاریخ مدرن و معاصر اروپای مرکزی و شرقی بوده است. او در مورد رژیمهای کمونیستی سابق آن منطقه، تجربه آنها با پلیس مخفی، انقلابها در سال ۱۹۸۹ میلادی و تبدیل دولتهای بلوک شرق سابق به کشورهای عضو اتحادیه اروپا مطالبی را نوشته است. "تیموتی گارتون اش" نقش اروپا و چالش ترکیب آزادی و تنوع را به ویژه در رابطه با گفتار آزاد مورد بررسی قرار داده است. کتابهای متعددی از او به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده اند از جمله کتاب "ما مردم" با ترجمه "فروغ پوریاوری" توسط "نشر ثالث" و "پرونده" با ترجمه "صبا نوروزی" توسط "نشر کتاب پارسه".
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، در دوره کنونی چند بحرانی سیارهای ما سعی میکنیم با نگاه به گذشته به اهداف خود دست یابیم. آیا آن طور که گرابین نیبلت، رئیس سابق اندیشکده چتم هاوس در کتاب تازه اش اشاره میکند ما احتمالا در جنگ سرد تازهای قرار داریم؟ آیا این وضعیت همان گونه که "نایل فرگوسن" مورخ استدلال کرده ما را به آستانه جنگ جهانی سوم سوق خواهد داد؟ یا آن گونه که من گاهی اوقات به آن اشاره کرده ام آیا جهان در حال اغاز وضعیتی شبیه به اروپای اواخر قرن نوزدهم متشکل از امپراتوریهای رقیب و قدرتهای بزرگ است؟
راه دیگری برای تلاش به منظور قرار دادن دردسرهای مان در شکل تاریخی قابل درک آن است که آنها را به مثابه "عصر ... " نامگذاری کنیم و واژگانی که جای آن سه نقطه را میگیرند نشان دهنده موازی بودن شرایط یا تضاد شدید وضعیت فعلی با عصر پیشین باشند. از این روست که "فرید زکریا" استاد روابط خارجی و مفسر در شبکه خبری "سی ان ان" در تازهترین کتاب خود اشاره میکند ما در "عصر جدیدی از انقلاب ها" قرار داریم بدان معنا که میتوانیم چیزهایی از انقلابهای فرانسه، صنعتی و آمریکا بیاموزیم یا آن گونه که "گیدئون راچمن" مفسر حوزه روابط خارجی در "فایننشال تایمز" میگوید در عصر "مرد قوی" به سر میبریم؟ "مارک لئونارد" رئیس شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا میگوید: "نه، عصر فعلی "عصر فقدان صلح" است، زیرا ارتباط باعث بروز تعارض میشود".
با این وجود، اگر بخواهیم درباره عصر حاضر صحبت کنیم مطمئنا میتوان گفت "عصر هوش مصنوعی" است اصطلاحی که عنوان کتابی است که توسط "هنری کیسینجر" خبره عرصه روابط خارجی نوشته شده بود یا شاید بتوان گفت عصر حاضر همان گونه که "برونو ماکائس" ستون نویس حوزه روابط بین الملل در شماره اخیر نشریه "نیواستیتسمن" استدلال کرده "عصر خطر" است. اگر عنوان "عصر .. " را در کادر جستجو در وب سایت نشریه "فارن افرز" تایپ کنید دسته دیگری از عناوین رقیب عناوین پیشتر ذکر شده را مشاهده خواهید کرد از جمله "عصر بی اخلاقی"، "عصر ناامنی انرژی"، "عصر معافیت از مجازات"، "عصر نخست امریکا" "عصر فاجعه آب و هوایی" و موارد دیگر.
شاید این صرفا "عصر هیاهو" باشد که در آن ناشران کتاب و ویراستاران رسانهها و نویسندگان را بی وقفه به سمت اطلاق عناوین و پسوندهای بزرگ و ساده انگارانه سوق میدهد تا باعث افزایش فروش کتب و یا افزایش امار مخاطب و بازدید کننده یک مقاله در بازار شلوغ ایدهها شود.
با این وجود، جدای از شوخی بسیار مهم است که سعی کنیم از تاریخ درس بیاموزیم چرا که ما قطعا چیزی جز گذشته نداریم. ترفند لازم برای این کار آن است که بدانید چگونه گذشته را بخوانید. ابتدا باید ترکیبی از قدیمی و جدید و مشابه و متفاوت را شناسایی کنید. همان طور که "آنتونی بلینکن" وزیر امور خارجه ایالات متحده در سفر اخیر خود به پکن اظهار داشت رابطه بین ایالات متحده و چین تنها دو ابر قدرت فعلی جهان به وضوح یکی از "پرپیامدترین روابط جهان" است. همانند دوران جنگ سرد، آن دو ابرقدرت در یک رقابت استراتژیک جهانی، چند بعدی، متمایل به رنگ و بوی ایدئولوژیک و بلند مدت هستند.
با این وجود، همان گونه که نیبلت در ابتدای کتاب اش به درستی بیان میکند: "جنگ سرد جدید هیچ شباهتی به جنگ سرد پیشین نخواهد داشت". او دو تفاوت بزرگ را در این باره مشخص میسازد: درجه یکپارچگی اقتصادی بین دو کشور به قدری افزایش یافته که باعث شده کارشناسان درباره "شیمی روابط" صحبت کنند. همزمان یک واقعیت که شاید از شدت رقابت دوگانه بکاهد آن است که بسیاری از قدرتهای بزرگ و متوسط دیگر مانند روسیه، هند، ژاپن، ترکیه، عربستان سعودی و برزیل نیز وجود دارند.
نکته نخست به وضوح قابل توجه است، اما لزوما از داغ شدن جنگ سرد جلوگیری نخواهد کرد. "نورمن آنجل" روزنامه نگار درست چند سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول کتابی تاثیرگذار تحت عنوان "توهم بزرگ" را نوشته بود. او استدلال کرد که درجه وابستگی متقابل اقتصادی بین قدرتهای بزرگ اروپایی بدان معناست که احتمال وقوع یک جنگ بزرگ بین دولتی بسیار بعید به نظر میرسد و در صورت وقوع نیز نمیتواند طولانی مدت باشد. با این وجود، آن چه در عمل رخ داد آن بود که فرضیه شخص آنجل به توهم بزرگ تبدیل شد!
تفاوت دوم ذکر شده توسط نیبلت به نظر من قانع کننده است. گاهی اوقات قدرتهای دیگر که از آنها تحت عنوان "غیر متعهدهای نوین" یاد میشود اصطلاح دیگری که بخش نخست آن برگرفته از دوره جنگ سرد است بسیار قدرتمندتر و ثروتمندتر از کشورهای غیر متعهد پیش از سال ۱۹۸۹ میلادی هستند. همان گونه که در مورد جنگ اوکراین مشاهده میکنیم روابط روسیه با کشورهایی مانند چین و هند به اقتصاد روسیه این امکان را میدهد تا از فشار تحمیل شده از سوی غرب جان سالم به در ببرد.
در تلاشی دیگر برای اطلاق یک برچسب کلی به "عصر سردرگمی" فعلی "ایوان کراستف" پژوهشگر علوم سیاسی، مارک لئونارد و من اشاره کرده ایم که عصر حاضر "عصر اتحادهای معامله ای" ست بدان معنا که در آن قدرتهای بزرگ و متوسط غیر غربی اتحادهای معاملهای برقرار میکنند و گاهی در همسویی همزمان با شرکای مختلف در ابعاد مختلف قدرت پیدا میکنند. برای مثال، آنان رابطه اقتصادی عمده با چین و یک رابطه امنیتی با ایالات متحده را با یکدیگر ترکیب میکنند.
تحلیل ما در تضاد با تحلیل مبتنی بر طرح ایده "محور اقتدارگرایی" متشکل از روسیه، چین و کره شمالی است. آنجا واژه "محور" به چیزی شبیه اتحاد زمان جنگ اشاره دارد به چیزی شبیه "محور شرارت" مطرح شده از سوی "جورج دابلیو بوشگ رئیس جمهور اسبق ایالات متحده و هم چنین تداعی گر "نیروهای محور" یا "متحدین" متشکل از آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپن امپراتوری در جنگ جهانی دوم میباشد. فرگوسن در اوایل سال جاری در "دیلی میل" نوشته بود: "و اکنون مشابه دهه ۱۹۳۰ میلادی یک محور اقتدارگرای تهدیدآمیز پدید آمده است".
یادگیری از گذشته هم چنین شامل دیدن تعامل بین ساختارها و فرآیندهای عمیق از یک سو و اراده جمعی و رهبری فردی از سوی دیگر است.
عصر ما نمونههای مهمی از هر دو نوع نیروی تاریخی را ارائه میدهد. روشی که در آن انباشت اثرات ناخواسته فعالیتهای انسانی به طور خطرناکی محیط طبیعی ما را متحول میکند از طریق گرمایش جهانی، کاهش تنوع زیستی و کمبود منابع یکی از این تغییرات ساختاری عمیق است. از این روست که اصطلاح "عصر آنتروپوسن"* مطرح میشود.
توسعه شتابان فناوری از جمله هوش مصنوعی یکی دیگر از تغییرات ساختاری است. کیسینجر استدلال کرد که کاربردهای نظامی غیرقابل پیش بینی ذاتی هوش مصنوعی ممکن است در نهایت حتی حداقل ثبات استراتژیک بازدارندگی هستهای بین ایالات متحده، چین و روسیه را نیز تضعیف کند. اگر نسبت به این موضع تردید دارید که احتمالات و انتخابهای فردی انسان نیز اهمیت دارند.
اکنون به آخرین و مهمترین نکته میرسم. ناهنجاری تفسیریای که من شناسایی کردم خود نشانه این واقعیت است که ما در دوره جدیدی از تاریخ اروپا و جهان قرار داریم که همه به دنبال عوامل جدید هستند. پس از جنگ (پس از ۱۹۴۵) دوره به اصطلاح "پسا دیوار" دنبال شد، اما آن دوره صرفا از ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (سقوط دیوار برلین) تا ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (حمله روسیه به اوکراین) به طول انجامید.
در تاریخ همانند داستان عاشقانه "آغاز" اهمیت دارد. آن چه در پنج سال پس از ۱۹۴۵ میلادی رخ داد نظم بین المللی را برای چهار دهه پس از آن شکل داد و از برخی جنبهها نهادهایی را به وجود آورد که تا به امروز پابرچا هستند از جمله سازمان ملل متحد. بنابراین، کاری که ما اکنون انجام میدهیم برای مثال در مورد حمایت از اوکراین برای برنده شدن در جنگ و یا در مقابل سناریوی اجازه دادن به شکست خوردن اوکراین در جنگ در تعیین ویژگی و کاراکتر دوره جدید از اهمیت شایان توجهی برخوردار خواهد بود. مهمترین درس تاریخ آن است که ساختن آن برعهده ماست.
*عصر "آنتروپوسن" یک واحد غیر رسمی زمان در حوزه زمین شناسی است که برای توصیف آخرین دوره در تاریخ زمین مورد استفاده قرار میگیرد. این مفهوم به معنای زمانی است که فعالیتهای انسان تغییرات قابل توجهی بر آب، هوا و اکوسیستم سیاره وارد میسازد.